• وبلاگ : آلما
  • يادداشت : درد دل يوسف زهرا...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام بابايي خوبي ؟ سالگرد ازدواجتون مبارك . تو كه به وبلاگ من سر نمي زني ولي خوب عيب نداره . كوچكتري گفتن بزرگتري گفتن . وظيفه بود . خيلي مخلصيما آقاي پدر .

    فرزند كوچك و ارشدتون .

    + نيلوفر 
    بابا آپ كن ديگه مثكه خيلي درس ودانشگاهو جدي گرفتي ؟ هان ؟
    از من جان بخواه! اما فرياد سهم من است، همان گونه كه سهم ابوذر بود!
    بي خبر ؟!!!!!!!! باشه ...
    اي گوشواره عرش الهي ! آرمان انتظار را به کوله بار صبر و يقين، بر دوش مي کشيم و به ترنم آواي ظهور سر خوشيم ، هر بامداد ،ياد طلوع تو را در سينه مي پرورانيم و پرتو چهره تو را در ديده نقش مي زنيم . عمري است که اشک هايمان را در کوره سوزان حسرت ها انباشته ايم و انتظار جمعه اي را مي کشيم که جويبار ظهورت از پشت کوههاي غيبت سرازير شود . تا آن کوره بدان آب خاموش سازيم و آن حسرت ها را به دريا ريزيم . و سبکبار، تن خسته مان را در زلال آن بشوييم

    صبح بي تو رنگ بعد از ظهر يك آدينه دارد


    بي تو حتي مهرباني حالتي از كينه دارد


    بي تو مي گويند تعطيل است كار عشقبازي


    عشق اما كي خبر از شنبه و آدينه دارد


    جغد بر ويرانه مي خواند به انكار تو اما


    خاك اين ويرانه ها بويي از آن گنجينه دارد


    خواستم از رنجش دوري بگويم يادم آمد


    عشق با آزار خويشاوندي ديرينه دارد


    روي آنم نيست تا در آرزو دستي برآرم


    اي خوشا دستي كه رنگ آبرو از پينه دارد


    در هواي عاشقان پر مي كشد با بي قراري


    آن كبوتر چاهي زخمي كه او در سينه دارد


    ناگهان قفل بزرگ تيرگي را مي گشايد


    آنكه در دستش كليد شهر پر آيينه دارد.