سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آلما

اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت
ودر راس آن ها نماز است که به واسطه
خضوع و خشوع محقق می شود،
کار تمام است .

آیت اله بهجت



دل نوشته » آلما » ساعت 11:58 عصر روز شنبه 92 مرداد 5

سرباز که بود ،
دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمی خورد ...
نماز نخوانده هم نمی خوابید
می خواست یادش نرود :
دو ماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود ...

خاطره ای از شهید حسن باقری

 



دل نوشته » آلما » ساعت 5:54 عصر روز دوشنبه 92 خرداد 27

این شعـر توسـط یک نوجوان متبلا به سـرطان نوشته شده است. او مایل است بداند چند نفرشعر او را می خوانند. این شعر را این دختربسیار جوان در حالی که آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند در بیمارستان نیویورک نگاشته است و آنرا یکی از پزشکان بیمارستان فرستاده است.

رقص آرام


آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید


در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟


و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،


آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟


تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟


یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟


کمی آرام تر حرکت کنید


اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید


زمان کوتاه است


موسیقی بزودی پایان خواهد یافت


آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟


آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،


آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟


هنگامی که روز به پایان می رسد


آیا در رختخواب خود دراز می کشید


و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره


در کله شما رژه روند؟


سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید.


اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.


زمان کوتاه است.


موسیقی دیری نخواهد پائید


آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،


"فردا این کار را خواهیم کرد"


و آنچنان شتابان بوده اید


که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟


تا بحال آیا بدون تاثری


اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،


فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟


آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟


حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.


اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.


زمان کوتاه است.


موسیقی دیری نخواهد پایید.


آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،


نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.


آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،


گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید..


زندگی که یک مسابقه دو نیست!


کمی آرام گیرید


به موسیقی گوش بسپارید،


پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد..

 آخرین آرزوی او این است که میخواهد به همه بگوید زندگی را تمام و کمال زندگی کنند، کاری که او نمی تواند بکند.



دل نوشته » آلما » ساعت 7:10 عصر روز جمعه 92 اردیبهشت 27

آنها فقط از فهمیدن تو می ترسند .از تن تو

هرچقدر هم قوی بشی ،ترسی ندارند

از گاوکه گنده تر نمیشی ،میدوشنت

از خر که قوی تر نمیشی ،بارت میکنند

از اسب که دونده تر نمیشی ،سوارت میشند 

 آنها از فکر تو میترسند ...                                دکتر شریعتی

 

 



دل نوشته » آلما » ساعت 9:56 صبح روز جمعه 92 اردیبهشت 13

...

شکسته بال ترینم ، کبود می آیم

من از محله ی قوم یهود می آیم

از آن دیار که من را به هم نشان دادند

به دست های یتیمت دو تکه نان دادند

از آن دیار که بوی طعام می پیچید

از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید

کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد

به پیش چشم علمدار بیشتر می زد

از آن دیار که چشمان خیره سر دارد

به دختران اسیر آمده نظر دارد

از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند

تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند

به کودکی که یتیم است خنده سر دادند

به او به جای عروسک سر پدر دادند

به جای آن همه گل با گلاب آمده ام

من از جسارت بزم شراب آمده ام

از آن دیار که آتش به استخوان می زد

به روی زخم لبان تو خیزران میزد

 



دل نوشته » آلما » ساعت 3:16 صبح روز چهارشنبه 91 آذر 1

دیروز ازهرچه بودگذشتیم-امروزازهرچه بودیم گذشتیم. آنجاپشت خاکریزبودیم و اینجادرپناه میز. دیروزدنبال گمنامی بودیم و امروزمواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجاایمانمان بومیدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی واردنشوید. الهی نصیرمان باش تابصیرگردیم، بصیرمان کن تاازمسیربرنگردیم. آزادمان کن تا اسیرنگردیم. شهید شوشتری



دل نوشته » آلما » ساعت 12:12 عصر روز پنج شنبه 91 مهر 6

]i

چه معصومانه آرام گرفته ای در آغوش پدر ...وچه سبکبال و پاک سفر کردی ...



دل نوشته » آلما » ساعت 7:31 عصر روز پنج شنبه 91 شهریور 9

 

                     زینب
                               چقدر
                                        چادر مادر
                                                        به تو می آید ...



دل نوشته » آلما » ساعت 11:57 عصر روز سه شنبه 91 فروردین 22

اگر ایمان نباشد زندگی تکیه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند ؟
اگر نیایش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دل نباشد ماندن برای چیست ؟
اگر میعادی نباشد رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگی دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها که می خواهند معبود را از هستی برگیرند چگونه از انسان انتظار دارند تا در خلأ دم زند؟

از معلم شهید ...



دل نوشته » آلما » ساعت 5:4 عصر روز جمعه 90 بهمن 14