سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تیر 88 - آلما

تامی کوچولو به تازگی صاحب یک برادر شده بود .و مدام به پدر ومادرش اصرار میکرد ،که او  را با برادر کوچکش تنها بگذارند  .پدر و مادر می ترسیدند تامی هم مثل بیشتر بچه های چهار پنج ساله به برادرش  حسودی کند و به او آسیبی برساند  .برای همین به او اجازه نمیدادند با نوزاد تنها بماند .اما  در  رفتار  تامی  هیچ  نشانی  از  حسادت دیده نمی شد. بانوزاد  مهربان بود و اصرارش برای  تنها ماندن با او روز به روز بیشتر می شد .
بالاخره پدر ومادرش به او اجازه دادند .تامی با  خوشحالی به  اتاق  نوزاد  رفت  و  در  را  پشت  سرش  بست . تامی کوچولوبه طرف  برادر کوچکترش رفت.نوازشش کرد ،صورتش  را به آرامی روی صورت او گذاشت وبه آرامی گفت :
«داداش کوچولو ،به من میگی خدا چه شکلیه ؟من کم کم  داره یادم میره
...



دل نوشته » آلما » ساعت 6:48 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 31

-پنهان هیچ کس را آشکار مسازید .(آبرو)

-در همه چیز تفکر کنید ولی در ذات خدا نه.(اندیشه و تفکر )

-خاموشی برای دانایان زینت وبرای نادان پوشش است .(سکوت )

-خوش رفتاری گناه ها را می شوید ،همان طور که آفتاب یخ را آب میکند .(خلق نیک )

-حیا و ایمان همراه یکدیگرند ،هرگاه یکی از بین برود دیگری نیز خواهد رفت .(حیا)

-هیچ گناهی باوجود استغفار بزرگ نیست ،و باتکرار هیج گناهی کوچک نیست .(آمرزش )

-خوردن بی گرسنگی،خواب بدون خستگی وخنده بی شگفت نزدخدابه سختی منفورهستند .(خوردن ،خواب ،خنده )

-آدم (ع)قبل از آنکه ترک اولی کند مرگش در روبرویش و آرزویش پشت سرش بود ،وچون مرتکب آن شد ، خداوند آرزویش را در روبرو و مرگ را پشت سرش قرار داد .(آرزو )



دل نوشته » آلما » ساعت 11:32 صبح روز دوشنبه 88 تیر 29


تا مثالی پای تخته می نویسی می کشم خمیازه ای  

     
من      ندیدم  تا حالا    اصلا         مثالی        نیزه ای


خب     به    جبر   قافیه     خمیازه ای     سر داده ام


عطر      تو     معلوم    باشد    از  درون       کوزه ای


در    کلاس    بورس    تا خوش  میگذرد  دانی  چرا ؟


میشنویم    روزنامه ها      با     تیترهای        تازه ای


داوجونز    و   واندر     و    نیکی   همه    دور   همیم


احمدی  هم  میدهد    سوتی  به    چه       بامزه گی

 
پشت   باجه   گفتم   این   اشعار   من     با   مشتری


می کشم   بردار   و    بازه   تا     براید        سازه ای


این   غزل   من    جای    حل   مسئله ها      گفته ام


چشم    تو    «عطارزاده »   کم   ندارد        غمزه ای
                     شاعر :عباس گائینی

 

-استاد عطارزاده از آقای گائینی خواستن که با خواندن اشعاری بچه ها رو به فیض برسونن ،و ایشون هم در احوالات کلاس بورس اشعاری سروده بودن که سرکلاس خوندن .چقدر هم زیبا و طنز آمیز ...



دل نوشته » آلما » ساعت 8:54 عصر روز دوشنبه 88 تیر 22

بر سنگ قبر من بنویسید  اهل زمین نبود ...

هدیه آسمانی یک ماهه

امیر علی ...

8/8/1387                            9/9/1387



دل نوشته » آلما » ساعت 1:44 صبح روز پنج شنبه 88 تیر 11


من سه تاری دارم از  ایام   دور  

زادگاهش    بستر    باغ     بلور  

شب که قلبم رانظافت می کنم  

سوره ای  با  او  تلاوت می کنم





دل نوشته » آلما » ساعت 8:35 عصر روز دوشنبه 88 تیر 8