اتل متل یه بابا دلیر و زار وبیمار
به یاد جانباز شیمیایی شهید محمد باقر ازهری ...
از این شهید حسین و زینب به یادگار موندن .دوسه هفته بعد شهادت ، حسین پشت فرمون ماشین نشسته بود مثل یه مرد ...اما پاهاش به سختی به کلاج می رسید ...
زینب کوچولو از پشت ماشین دست تکون میداد و میخندید ...هنوز نمیدونست چه خبره ...چندروز دیگه دلش هوای بابا میکنه ولی ...
دل نوشته » آلما » ساعت 12:55 صبح روز شنبه 90 بهمن 8