سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بهمن 90 - آلما


اتل متل یه بابا                         دلیر و زار وبیمار

به یاد جانباز شیمیایی شهید محمد باقر ازهری ...
از این شهید حسین و زینب به یادگار موندن .دوسه هفته بعد شهادت ، حسین پشت فرمون ماشین نشسته بود مثل یه مرد ...اما پاهاش به سختی به کلاج می رسید ...
زینب کوچولو از پشت ماشین دست تکون میداد و میخندید ...هنوز نمیدونست چه خبره ...چندروز دیگه دلش هوای بابا میکنه ولی ...



دل نوشته » آلما » ساعت 12:55 صبح روز شنبه 90 بهمن 8

همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای درد دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید


برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.

"خدیجه پنجی"



دل نوشته » آلما » ساعت 12:37 عصر روز سه شنبه 90 بهمن 4