سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تیر 90 - آلما

مردی در بازار با خانمش که آرایش ناجورکرده بود و لباسهای تنگ به تن داشت راه می رفت.  جوانی خطاب به مرد گفت :اجازه میدهید دقایقی به خانمتان نگاه کنم و لذت ببرم ؟مرد که از حرف جوان خشمگین شده بود و رگهای گردنش از عصبانیت بیرون زده بود ،یقه جوان رو گرفت و محکم به دیوار کوبید .مردک عوضی گه میخوری . مگه ناموس نداری بی شرف ؟چند تا سیلی و مشت نثار جوان کرد . با سر و صدای این دو مردم بازار ریختند و آنها را جدا کردند .جوان از مرد عذر خواهی کرد و گفت :ببخشید من دیدم اکثر مردم بدون اجازه به خانم شما نگاه می کنند ،گفتم لااقل من از شما اجازه بگیرم ...



دل نوشته » آلما » ساعت 4:23 عصر روز جمعه 90 تیر 31